*محمد علی بیگی
سید حسین نصر به عنوان بزرگترینِ سنتگرایان زندهی جهان و به عنوان یک مسلمان، نظریات درخور توجهی در باب علم دارد و کتاب معروف وی با عنوان ”نیاز به علم مقدس“ توجهاتی به علم در دنیای جدید و علم قدسی است. در ابتدای امر وی توضیح میدهد که مرادش از علم صرفا معرفت غربی قرن هجدهمی نیست، بلکه ”علمیست که درست در اعماق وجود انسان و نیز در قلب تمام ادیان راست آئین و اصیل نهفته است و به مدد عقل [ـِ ربانی] میتوان بدان رسید.“ دکتر نصر البته به زمینههای تاریخی توجه به ”قدرت“ و ”علمِ قدرتزا“ نیز توجه میکند و در کتاب ”علم و تمدن در اسلام“ به قدر کفایت بدانها میپردازد و به مسلمین و روشنفکران مسلمان خرده میگیرد که چرا به بنیادهای علم جدید و ”تفکیک ذهن و عین“ در آن توجه نکردهاند.
دکتر نصر در نقد نگرشها به علم غربی چند نکته را متذکر میشود.
اول آنکه در جهان اسلام نقد علم غربی مورد تغافل واقع شده که شاید ریشه در یکسان انگاری علم جدید و عدم توجه به مبانی فلسفی آن و وجوه افتراقش با علم اسلامی است حالیکه علوم جدید که پس از انقلاب صنعتی انگلستان شکل یافتند، از اساس با علوم پیشینی غیر اسلامی متفاوتند چه رسد به علم اسلامی.
دوم، بحث دانش و ارزش است. دکتر نصر در برابر کسانی که دانش را فاقد ارزش و نظام ارزشی قلمداد میکنند موضع میگیرد. وی با اشاره به صورت و ماهیت علوم، درک تمایز ذاتی علم جدید با هر جهانبینی سنتی را برای عوام محال میداند و به عنوان گام اول توصیه میکند که مبادی تکنولوژی و علم جدید با فلسفهی اسلامی مورد بررسی قرار گیرد تا این تمایز ذاتی برای اندیشمندان جهان اسلام روشن گردد.
اگرچه دکتر نصر شأن تجربی علوم جدید را انکار نمیکند اما بر این نکته تاکید میورزد که باید شکل جدیدی از شناخت را حاکم نمود و جهانبینی مسیطر بر علوم را تغییر داد. جهانبینی علوم جدید، تجربی و عقلی محض است و وحی منبع شناخت نیست و نیز در آن پدیدهها فقط رابطه علی و معلولیِ مادی دارند. حالیکه در جهانبینی اسلامی علاوه بر این نظام علی و معلولیِ طبیعی، نظامی علی و معلولی ورای طبیعت هم وجود دارد و ما بدون انکار و یا از بین بردن فعالیت علمی، میتوانیم چارچوب هستیشناسی و معرفتشناسی آنرا تغییر دهیم چرا که چارچوب هستی شناسی و ارزش شناسی اسلام اعم از چارچوب علمی جدید است.
سوم، آنکه نصر اختلاف بین اسلام و مسیحیت را در تجسم مشیت الهی، ریشهی توجه اسلام به کار دنیا و در نتیجه توجه به علم میداند. عبارت معروف مسیح دبارهی کار دنیا و قیصر هم شاهدی بر این مدعاست که مسیحیت به دلیل نبود تمایز روشنی میان شریعت و طریقت و حقیقت، صرفا در تعالیم کلی خلاصه شده و در قالب احکام و قوانین مربوط به امور جزئی و ملموس وارد نشده و البته اسلام به عکس مسیحیت ”صرفا مجموعهای از تعالیم کلی نیست بلکه عین تعالیم عینی و واقعی هم هست. نه تنها به انسان گفته شده که بخشنده و متواضع و دادگر باشد بلکه همچنین باو گفته شده که چگونه در متن زندگی واجد این فضائل اخلاقی شود.“ البته دکتر نصر تمام علومی را که در تمدن اسلامی بسط و گسترش یافتهاند مقدس نمیداند؛ وی میافزاید:
همانطور که برخی از صاحبنظران سنتی بارها اشاره کردهاند تمام علومی که در دامان تمدنهای سنتی پرورش یافتهاند به معنی دقیق کلمه مقدس نیستند...در کنه علومی که در دامان تمدنهای سنتی پرورانده شدهاند همیشه گرایشی به سوی امر مقدس وجود دارد اما در گوشه و کنار نظریه پردازیها یا مشاهداتی صرفا انسانی در باب یک علم به معنای امروزی آن وجود دارد که به هنگام گفتگو از علوم سنتی کمتر میتوان آنها را به کلی نادیده گرفت.
و میافزاید: تفاوت اصلی میان علوم سنتی و علم جدید در این واقعیت نهفته است که در علوم سنتی امر نامقدس و امر صرفا انسانی، حاشیهای و امر مقدس کانونی است.
اشتباه محوری انسان متجدد آن است که مبنای نظام فکری خویش را ”واقعیت جهان خارجی“ قرار داده است، به عکس تمام سنتها که در آنها محورِ اصلیِ ”خداوند به مثابه حق است“ واقعیت دارد. بر این اساس غیر خدا تنها واقعیتی نسبی دارد.
اما در نگر سنتگرایانهی نصر؛ آنچه علم دینی است مبتنی بر نگرشی با چند وجه مشخص است؛
اول، بینش سلسله مراتبی: علوم سنتی مبتنی بر بینش سلسله مراتبی هستند. بینشی که عالم مادی را فروترین ساحت واقعیت قلمداد میکند که با این وجود بوسیلهی نمادهایی مراتب برین را نشان میدهد. عالم روانی-جسمانی علم جدید در دیدگاه سنتی همچون نمود و بازتابی از اعیان ثابتهی نورانیه نگریسته میشوند.
دوم، علوم سنتی در فضایی رخ میدهند که دار دنیا با مراحل فراتر واقعیت مرتبط است. نصر در این باره همچنین توضیح میدهد که پروقره(یا تاریخ رو به تکامل) در سنت جایی ندارد و از نگر سنتی تاریخ ”خطی“ نیست بلکه زمان“نه به مثابه پیشرفتی مستمر بلکه بمثابه توالی منظم یک سلسله ادواری تلقی میشود که قوانینی به دقتِ قوانین حاکم بر فضا بر آنها حاکم است.“
در یک کلام اگر بخواهیم نظر نصر را به زبان عرفای اسلام بیان کنیم چنین عبارتی خلاصهی تمام نظر او دربارهی علم اسلامی خواهد بود. علم به اسماء و صفات الهی ارجح و اولی از علم به موضوع خارجی محسوس است.
سوم، سلسله مراتب موجودات برای علوم سنتی طولی مانده است و عالم مادی را به نفسانی، نفسانی را به خیالی، خیالی را به عقلانی و عقلانی را به عالم فرشتهی مقرب مرتبط میسازد. وی همچنین اشاره میکند: چون تمدنهای سنتی از اتکای مراتب فروتر واقعیت به مراتب فراتر واقعیت (وجود) کمابیش اطلاع داشتند اشتباه بزرگ دوران جدید را مرتکب نشدند؛ و آن چیزی نیست جز در عرض هم دیدن مراتب موجودات از نظر مراتب، یعنی همان نفس و عقل و فرشته مقرب را در عرض و هم شأن هم دیدن.
چهارم، زبان! از نظر نصر زبان مقولهای رمزآمیز بوده و با نمادها سروکار داشته و به وسیلهی نمادها انسان از مراتب فروتر واقعیت به مراتب فراتر صعود میکردهاست. اما اکنون برش وضع و مقامی دیگر در قبال زبان دارد.دکتر نصر همچنین راهکارهایی برای تاسیس نظام علمی سنتی ارائه میکند، بدین صورت که ابتدا بایست نگرش مطلق انگارانه به علوم جدید را پایان ببخشیم و مرعوبیت نسبت به تکنولوژی را کنار بگذاریم و قورباغه را افعی نپنداریم.
دوم آنکه باید منابع اسلامی سنتی از قرآن کریم و حدیث و همهی آثار سنتی مربوط به علوم، فلسفه، الهیات، کیهان شناسی و نظایر آنها را عمیقاً بررسی کنیم تا بتوانیم جهان بینی اسلامی و خصوصاً مفهوم اسلامی طبیعت و علوم طبیعی را تدوین نمائیم؛ چراکه علوم طبیعی مبتنی بر فلسفهای طبیعیاند.
در این گام کشف مجدد جهانبینی اصیل اسلامی نیز اهمیت بسیار دارد. باین مفهوم که درک جهان بینی اسلامی باید بر نظرگاه ما درباره موضوعات و مقولات تاثیر بگذارد نه آنکه صرفا محدود به حفظیات و بحثهای لفظی گردد. البته نصر تاکید میکند کشف مجدد جهانبینی اصیل اسلامی و به خصوص ارتباط آن با علوم طبیعی مستلزم بررسی عمیق و فهم تاریخ علم اسلامی است.
سوم. باید به تعداد کثیری از دانشجویان مسلمان امکان داده شود تا در عالیترین سطح به مطالعه علوم جدید به خصوص علوم پایه بپردازند که غربی ها نام علوم محض را بر آنها می نهند. اکنون در جهان اسلام شمار زیادی از پزشکان و مهندسان در مقایسه با شمار کسانی وجود دارند که جنبههای محض و نظری علومی مانند فیزیک، شیمی و زیستشناسی را مطالعه میکنند.
بایست به دانشجویان امکان داد تا مبانی فکری و جهان بینی علوم جدید را با اتکای به جهانبینی اسلامی مورد نقد و بررسی قرار داده و به عبارتی تصحیح نمایند چرا که مشکل بزرگ ما با علوم غربی همانا مبانی فکری و نگاه به جهان آن علوم است و اگر آن تصحیح شد علوم نیز تغییر ماهیت مییابند.
چهارم. اقدام مهم دیگر، »احیای علوم اسلامی سنتی در هر زمان و مکان ممکن، به خصوص در حیطههایی مانند پزشکی، داروشناسی، کشاورزی و معماری است چنین اقدامی نه تنها موجب اعتماد بیشتر مسلمانان به فرهنگ خودی میشود بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی عظیمی دارد». البته نصر سوء تفاهمها را اینگونه برطرف میکند که: منظور احیای تاریخ علوم سنتیست و نه احیای علوم تاریخی.
پنجم؛ مهم ترین اقدام برای ایجاد علم اسلامی واقعی تلفیق مجدد علم با اخلاق نه از طریق شخص دانشمند بلکه به کمک ساختارهای نظری و شالودههای فلسفی علم است. یعنی آنکه نه تنها باید مسلمانانی داشته باشیم که به تولید علم بپردازند، بلکه میبایست علومی را تدوین کنیم که مسلمان تربیت کنند به عبارت دیگر باید مبانی فلسفی تأثیرگذار بر علم را مد نظر بگیریم.
?
منابع:
1.سید حسین نصر/ نیاز به علم مقدس/ ترجمه حسن میانداری/ انتشارات طه
2.سید حسین نصر/ آرمانها و واقعیتهای اسلام/ترجمهی انشاء ا... رحمتی/ دفتر پژوهش و نشر سهروردی
3.سید حسین نصر/علم و تمدن در اسلام/ ترجمه احمد آرام/ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی